عشق تو ز دل بريد نتواند شاعر : انوري وصل تو به جان خريد نتواند عشق تو ز دل بريد نتواند چونست که درست ديد نتواند روي تو اگر نه آفتاب آيد هر طوطي ازو مزيد نتواند طرفه شکريست آن لبان تو يک پشه ازو پريد نتواند هرجا که تو دام زلف گستردي تيغ غم تو شهيد نتواند خواهد که کند مر انوريت را