روي ندارم که روي از تو بتابم

روي ندارم که روي از تو بتابم شاعر : انوري زانکه چو روي تو در زمانه نيابم روي ندارم که روي از تو بتابم روي ز رويت بگو چگونه بتابم چون همه عالم خيال روي تو دارد عشق سر رشته‌ي خطا و صوابم حيله‌گري چون کنم به عقل چو گم کرد ني به تو بتوان رسيد تا بشتابم ني ز تو بتوان بريد تا بشکيبم شايد کاندر خيال وصل بخوابم من چو شب از محنت تو هيچ نخسبم اين که تو داني که بي‌تو در چه عذابم راحتم از روزگار خويش همين است زانکه از اين بيش نيست برگ جوابم ...
شنبه، 28 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
روي ندارم که روي از تو بتابم
روي ندارم که روي از تو بتابم
روي ندارم که روي از تو بتابم

شاعر : انوري

زانکه چو روي تو در زمانه نيابمروي ندارم که روي از تو بتابم
روي ز رويت بگو چگونه بتابمچون همه عالم خيال روي تو دارد
عشق سر رشته‌ي خطا و صوابمحيله‌گري چون کنم به عقل چو گم کرد
ني به تو بتوان رسيد تا بشتابمني ز تو بتوان بريد تا بشکيبم
شايد کاندر خيال وصل بخوابممن چو شب از محنت تو هيچ نخسبم
اين که تو داني که بي‌تو در چه عذابمراحتم از روزگار خويش همين است
زانکه از اين بيش نيست برگ جوابمگفتي خواهم که نام من نبري هيچ
با من از اينها مکن که مست و خرابمعربده بر مست هيچ خرده نگيرند


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط