زهره کي دارد به کردن هيچکس شاعر : انوري آنچه تو از مکر و دستان ميکني زهره کي دارد به کردن هيچکس با دل مسکين من آن ميکني هرچه ممکن گردد از جور و جفا تا جهان بر من چو زندان ميکني از من اي جان روي پنهان ميکني خندهي دزديده پنهان ميکني آشکارا گشت رازم تا ز من گرچه دشوارست آسان ميکني خون دلهاي عزيزان ريختن