نه هفتهايست، نه ماهي، که رفتهاي زبر ما شاعر : اوحدي مراغه اي نهفته نيست کزين غم چه ديده چشم تر ما نه هفتهايست، نه ماهي، که رفتهاي زبر ما هنوز تا غم هجران چه آورد به سر ما؟ زمان ما به سر آورد درد عشق تو، جانا محبت تو سرشک دو ديده بر کمر ما بدان کمر نرسد دست من، ولي برساند که راحت همه گشت و جراحت جگر ما لبت که از همه گيتي پسند ماست، نگه کن کز آسمان وصالي بتافتي قمر ما؟ ز ظلمت شب هجران به زحمتيم، چه بودي تو از تامل ايشان بدوختي نظر ما ...