زخم زمانه را در مرهم پديد نيست

زخم زمانه را در مرهم پديد نيست شاعر : خاقاني دارو بر آستانه‌ي عالم پديد نيست زخم زمانه را در مرهم پديد نيست شمشادوار تازه و خرم پديد نيست در زير آبنوس شب و روز هيچ دل از پنجه‌ي زمانه مسلم پديد نيست هرک اندرون پنجره‌ي آسمان نشست وي جم به ماتم آي که خاتم پديد نيست اي دل به غم نشين که سلامت نهفته ماند سرناي گم به بوده‌ي ماتم پديد نيست دردا که چنگ عمر شد زا ساز و بدتر آنک در سينه کن به گور که همدم پديد نيست خاقانيا دمي که وبال حيات توست ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زخم زمانه را در مرهم پديد نيست
زخم زمانه را در مرهم پديد نيست
زخم زمانه را در مرهم پديد نيست

شاعر : خاقاني

دارو بر آستانه‌ي عالم پديد نيستزخم زمانه را در مرهم پديد نيست
شمشادوار تازه و خرم پديد نيستدر زير آبنوس شب و روز هيچ دل
از پنجه‌ي زمانه مسلم پديد نيستهرک اندرون پنجره‌ي آسمان نشست
وي جم به ماتم آي که خاتم پديد نيستاي دل به غم نشين که سلامت نهفته ماند
سرناي گم به بوده‌ي ماتم پديد نيستدردا که چنگ عمر شد زا ساز و بدتر آنک
در سينه کن به گور که همدم پديد نيستخاقانيا دمي که وبال حيات توست


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط