ديدي که يار چون ز دل ما خبر نداشت

ديدي که يار چون ز دل ما خبر نداشت شاعر : خاقاني ما را شکار کرد و بيفکند و برنداشت ديدي که يار چون ز دل ما خبر نداشت او خود ز حال بي‌خبر ما خبر نداشت ما بي‌خبر شديم که ديديم حسن او زان پس به چشم رحمت بر ما نظر نداشت ما را به چشم کرد که تا صيد او شديم گفتا وفا نمايم زان خود اثر نداشت گفتا جفا نجويم زين خود گذر نکرد زخمش به دل رسيد که سينه سپر نداشت وصلش ز دست رفت که کيسه وفا نکرد رفتم که بار خواهم ديدم که در نداشت گفتند خرم است شبستان وصل...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ديدي که يار چون ز دل ما خبر نداشت
ديدي که يار چون ز دل ما خبر نداشت
ديدي که يار چون ز دل ما خبر نداشت

شاعر : خاقاني

ما را شکار کرد و بيفکند و برنداشتديدي که يار چون ز دل ما خبر نداشت
او خود ز حال بي‌خبر ما خبر نداشتما بي‌خبر شديم که ديديم حسن او
زان پس به چشم رحمت بر ما نظر نداشتما را به چشم کرد که تا صيد او شديم
گفتا وفا نمايم زان خود اثر نداشتگفتا جفا نجويم زين خود گذر نکرد
زخمش به دل رسيد که سينه سپر نداشتوصلش ز دست رفت که کيسه وفا نکرد
رفتم که بار خواهم ديدم که در نداشتگفتند خرم است شبستان وصل او
چه سود مرغ همت من بال و پر نداشتگفتم که بر پرم سوي بام سراي او
در ششدر اوفتاد که مهره گذر نداشتخاقاني ارچه نرد وفا باخت با غمش


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.