از حال خود شکسته دلان را خبر فرست شاعر : خاقاني تسکين جان سوختگان يک نظر فرست از حال خود شکسته دلان را خبر فرست از بهر تب بريدن جان نيشکر فرست جان در تب است از آن شکرستان لعل خويش گر زر خشک نيست سخنهاي تر فرست گفتم به دل که تحفهي آن بارگاه انس کاي خواجه ما سخن نشناسيم زر فرست بودم در اين حديث که آمد خيال تو اين سوي دل روان کن و آن زي جگر فرست الماس و زهر بر سر مژگان چو داشتي شمشير و طشت راست کن و سوي سر فرست سر خواستي ز من هم ازين پاي...