از حال خود شکسته دلان را خبر فرست

از حال خود شکسته دلان را خبر فرست شاعر : خاقاني تسکين جان سوختگان يک نظر فرست از حال خود شکسته دلان را خبر فرست از بهر تب بريدن جان نيشکر فرست جان در تب است از آن شکرستان لعل خويش گر زر خشک نيست سخن‌هاي تر فرست گفتم به دل که تحفه‌ي آن بارگاه انس کاي خواجه ما سخن نشناسيم زر فرست بودم در اين حديث که آمد خيال تو اين سوي دل روان کن و آن زي جگر فرست الماس و زهر بر سر مژگان چو داشتي شمشير و طشت راست کن و سوي سر فرست سر خواستي ز من هم ازين پاي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
از حال خود شکسته دلان را خبر فرست
از حال خود شکسته دلان را خبر فرست
از حال خود شکسته دلان را خبر فرست

شاعر : خاقاني

تسکين جان سوختگان يک نظر فرستاز حال خود شکسته دلان را خبر فرست
از بهر تب بريدن جان نيشکر فرستجان در تب است از آن شکرستان لعل خويش
گر زر خشک نيست سخن‌هاي تر فرستگفتم به دل که تحفه‌ي آن بارگاه انس
کاي خواجه ما سخن نشناسيم زر فرستبودم در اين حديث که آمد خيال تو
اين سوي دل روان کن و آن زي جگر فرستالماس و زهر بر سر مژگان چو داشتي
شمشير و طشت راست کن و سوي سر فرستسر خواستي ز من هم ازين پاي باز گرد
جان را دو اسبه خيز به خدمت به در فرستخاقانيا سپاه غم آمد دو منزلي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.