هر زماني بر دلم باري رسد

هر زماني بر دلم باري رسد شاعر : خاقاني وز جهان بر جانم آزاري رسد هر زماني بر دلم باري رسد از ره گوشم به دل خاري رسد چشم اگر بر گلستاني افکنم شحنه‌ي اميد را کاري رسد نيست اميدم که در راه دلم دست من بر شاخ گلناري رسد نيستم ممکن که در باغ جهان زان نصيب من کله‌واري رسد آسمان گر في‌المثل پاره کنند آخر افغان کردنم باري رسد زخم‌ها را گر نجويم مرهمي جان رسد بر لب؟ بگو آري رسد از تو پرسم در چنين غم مرد را بو که خاقاني به سرباري رسد ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
هر زماني بر دلم باري رسد
هر زماني بر دلم باري رسد
هر زماني بر دلم باري رسد

شاعر : خاقاني

وز جهان بر جانم آزاري رسدهر زماني بر دلم باري رسد
از ره گوشم به دل خاري رسدچشم اگر بر گلستاني افکنم
شحنه‌ي اميد را کاري رسدنيست اميدم که در راه دلم
دست من بر شاخ گلناري رسدنيستم ممکن که در باغ جهان
زان نصيب من کله‌واري رسدآسمان گر في‌المثل پاره کنند
آخر افغان کردنم باري رسدزخم‌ها را گر نجويم مرهمي
جان رسد بر لب؟ بگو آري رسداز تو پرسم در چنين غم مرد را
بو که خاقاني به سرباري رسدپي گرفتم کاروان صبر را


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط