نگارينا به صحرا رو که صحرا حله ميپوشد شاعر : خاقاني ز شادي ارغوان با گل شراب وصل مينوشد نگارينا به صحرا رو که صحرا حله ميپوشد مگر نرگس نميداند که خون لاله ميجوشد به گل بلبل همي گويد که نرگس ميکند شوخي مگر سوسن نميداند که عاشق پند ننيوشد چه پندم ميدهد سوسن که گرد عشق کمتر گرد گل اندر لکهي زمرد ز حجله رخ همي پوشد نثار باغ را گردون به دامن در همي پيچد سرانگشت تو بخراشد دلم در سينه بخروشد مرو زنهار در بستان که گر خاري به ناداني کلاهت...