زهر با ياد تو شکر گردد شاعر : خاقاني شام با روي تو سحر گردد زهر با ياد تو شکر گردد که چو درمان کنم بتر گردد درد عشق تو بوالعجب دردي است گر صفاهان به گلشکر گردد نتواند نشاند درد دلم هم کشم گر ز سر بدر گردد ميکشم رطل عشق تا بغداد گرچه کار جهان دگر گردد بر تو تا زندهام دگر نکنم آن ندانم که عمر بر گردد برنگردم من از تو تا عمر است کز قبول تو نامور گردد خاک روبي است بنده خاقاني بس نماند که تاجور گردد بنده خاقاني از تو سرور گشت...