چون زلف يار گيرم دستم به يارب آيد چون زلف يار گيرم دستم به يارب آيدشاعر : خاقاني چون پاي دوست بوسم جانم بر لب آيدچون زلف يار گيرم دستم به يارب آيدکز دست يارب من يارب به يارب آيدهر شب ز دست هجرش چندان به يارب آيمکانگه سفر نشايد چون مه به عقرب آيدتا خط نو دميدش بگريزم از غم او