آوازهي جمالت اندر جهان فتاد شاعر : خاقاني شوري ز کبرياي تو در آسمان فتاد آوازهي جمالت اندر جهان فتاد برداشت گام ديگر و بر آستان فتاد دل در سراي وصل تو يک گام درنهاد دزد دلاوري است که بر کاروان فتاد بر شاهراه سينهي من سوز عشق تو کز عشق سود جست به جان در زيان فتاد بازارگاني از دل زارتر که ديد با صد هزار رخنه که در بادبان فتاد کشتي صبر من سوي ساحل کجا رسد اکنون ز بيم خصم توام بر دهان فتاد قفلي که از وفاي تو بر سينه داشتم داني که در...