دهان شيشه گشا صبح شد شراب بريز

دهان شيشه گشا صبح شد شراب بريز شاعر : خاقاني ميي به ساغر من همچو آفتاب بريز دهان شيشه گشا صبح شد شراب بريز به جام ساقي گل چهره مي شتاب بريز هلال عيد بود بر سپهر پا به رکاب ز ديده‌ي تر من همچو شمع، آب بريز نقاب برفکن و آتشي به جانم زن بيار آتش و درخانه‌ي خراب بريز دلم ز دست تو آباد گر نمي‌گردد در او ز روي عرقناک خود گلاب بريز لب تو داد به دستم قدح ز شربت قند تو رشحه‌اي ز کرم‌هاي بي‌حساب بريز گهي که جرم مرا پيش تو حساب کنند طبق طبق ز...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دهان شيشه گشا صبح شد شراب بريز
دهان شيشه گشا صبح شد شراب بريز
دهان شيشه گشا صبح شد شراب بريز

شاعر : خاقاني

ميي به ساغر من همچو آفتاب بريزدهان شيشه گشا صبح شد شراب بريز
به جام ساقي گل چهره مي شتاب بريزهلال عيد بود بر سپهر پا به رکاب
ز ديده‌ي تر من همچو شمع، آب بريزنقاب برفکن و آتشي به جانم زن
بيار آتش و درخانه‌ي خراب بريزدلم ز دست تو آباد گر نمي‌گردد
در او ز روي عرقناک خود گلاب بريزلب تو داد به دستم قدح ز شربت قند
تو رشحه‌اي ز کرم‌هاي بي‌حساب بريزگهي که جرم مرا پيش تو حساب کنند
طبق طبق ز جواهر بر انتخاب بريزببين به ديده‌ي انصاف نظم خاقاني


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط