در سينه نفس چنان شکستم

در سينه نفس چنان شکستم شاعر : خاقاني کز ناله‌ي دل جهان شکستم در سينه نفس چنان شکستم آب از مژه در ميان شکستم دل آتش غصه در ميان داشت تا لشکر شبروان شکستم بردم به سرشک خون شبيخون الحق سپه گران شکستم از ناله در آن گران رکابي آخر در آسمان شکستم از بس که زدم در سحرگاه اين دخمه‌ي باستان شکستم بر مرده دلان به صور آهي در روي فلک کمان شکستم چو ناوکيان به ناوک صبح برخوان مسيح نان شکستم با صف حواريان صفه در چشم نمک فشان شکستم هر...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
در سينه نفس چنان شکستم
در سينه نفس چنان شکستم
در سينه نفس چنان شکستم

شاعر : خاقاني

کز ناله‌ي دل جهان شکستمدر سينه نفس چنان شکستم
آب از مژه در ميان شکستمدل آتش غصه در ميان داشت
تا لشکر شبروان شکستمبردم به سرشک خون شبيخون
الحق سپه گران شکستماز ناله در آن گران رکابي
آخر در آسمان شکستماز بس که زدم در سحرگاه
اين دخمه‌ي باستان شکستمبر مرده دلان به صور آهي
در روي فلک کمان شکستمچو ناوکيان به ناوک صبح
برخوان مسيح نان شکستمبا صف حواريان صفه
در چشم نمک فشان شکستمهر خار که گلبن طمع داشت
دندان جفاش از آن شکستمديدم که زبان سگ گزنده است
آن دندان کز نهان شکستمترسم که برآرد آشکارا
من پل همه بر زبان شکستمآب رخم آتش جگر برد
هم در غلق دهان شکستممن بودم و يک کليد گفتار
حاليش به امتحان شکستمچون طبع طفيل آرزو بود
بر طبع طفيل‌سان شکستمهر روز هزار تازيانه
و آوازه‌ي هفت‌خوان شکستمروئين دژ آز را گشادم
دل بهر خلاص جان شکستمخاقاني دل‌شکسته‌ام ليک


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط