به بوي دل يار يک‌رنگ بود

به بوي دل يار يک‌رنگ بود شاعر : خاقاني به منزل درنگي که من داشتم به بوي دل يار يک‌رنگ بود هوا برد رنگي که من داشتم برد رنگ ديبا هوا لاجرم کمان شد خدنگي که من داشتم خزان شد بهاري که من يافتم همه صلح و جنگي که من داشتم بجز با لب و چشم خوبان نبود پي هر پلنگي که من داشتم چو شير، آتشين چنگ و چست آمدم نبينند چنگي که من داشتم کنون جز به تعويذ طفلان درون که شد نام و ننگي که من داشتم نه خاقانيم نام گم کن مرا برفت آب و سنگي که من داشتم...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
به بوي دل يار يک‌رنگ بود
به بوي دل يار يک‌رنگ بود
به بوي دل يار يک‌رنگ بود

شاعر : خاقاني

به منزل درنگي که من داشتمبه بوي دل يار يک‌رنگ بود
هوا برد رنگي که من داشتمبرد رنگ ديبا هوا لاجرم
کمان شد خدنگي که من داشتمخزان شد بهاري که من يافتم
همه صلح و جنگي که من داشتمبجز با لب و چشم خوبان نبود
پي هر پلنگي که من داشتمچو شير، آتشين چنگ و چست آمدم
نبينند چنگي که من داشتمکنون جز به تعويذ طفلان درون
که شد نام و ننگي که من داشتمنه خاقانيم نام گم کن مرا
برفت آب و سنگي که من داشتمنماند اهل رنگي که من داشتم


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط