از هستي خود که ياد دارم

از هستي خود که ياد دارم شاعر : خاقاني جز سايه نماند يادگارم از هستي خود که ياد دارم هم نيست عجب ز روزگارم ور سايه ز من بريده گردد چون سايه ز من رميد يارم چون يار ز من بريد سايه زان هيچ نفس زدن نيارم از هم‌نفسان مرا چراغي است در کام نفس شکسته دارم زان بيم که از نفس بميرد بر آينه چشم برگمارم چون هم‌نفسي کنم تمنا زان نتوانم که دم برآرم ترسم ز نفاق آينه هم از کيسه‌ي عمر مي‌گزارم خاقاني‌وار وام ايام
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
از هستي خود که ياد دارم
از هستي خود که ياد دارم
از هستي خود که ياد دارم

شاعر : خاقاني

جز سايه نماند يادگارماز هستي خود که ياد دارم
هم نيست عجب ز روزگارمور سايه ز من بريده گردد
چون سايه ز من رميد يارمچون يار ز من بريد سايه
زان هيچ نفس زدن نيارماز هم‌نفسان مرا چراغي است
در کام نفس شکسته دارمزان بيم که از نفس بميرد
بر آينه چشم برگمارمچون هم‌نفسي کنم تمنا
زان نتوانم که دم برآرمترسم ز نفاق آينه هم
از کيسه‌ي عمر مي‌گزارمخاقاني‌وار وام ايام


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط