به کوي عشق تو جان در ميان راه نهم شاعر : خاقاني کلاه بنهم و سر بر سر کلاه نهم به کوي عشق تو جان در ميان راه نهم خراج روي تو بر آفتاب و ماه نهم گرم به شحنگي عاشقان فرود اري نه مرد درد تو باشم گرت گناه نهم گرم به تيغ جفاي تو ذره ذره کنند هزار طوبي در عرض يک گياه نهم به باغ وصل تو گر شرط من يزيد رود مراد آه توئي در کنار آه نهم به آسمان شکني آه من ميان دري است ز دست بوس تو يارب چه دستگاه نهم اگر به خدمت دست تو دررسد لب من منم که سر به...