اين خود چه صورت است که من پايبست اويم شاعر : خاقاني وين خود چه آفت است که من زير دست اويم اين خود چه صورت است که من پايبست اويم من دل شکسته زانم کاندر شکست اويم او زلف را بر غمم، دايم شکسته دارد نعره زنان برآيم يعني که مست اويم هر شب به سير کويش از کوچهي خرابات با آن بلند سرو که چون سايه پست اويم يک شب وصال داد مرا قاصد خيال اين فتنه از که خاست که من هم نشست اويم مانا که صبح صادق غماز بود اگر نه کو عشقدان من شد من بتپرست اويم آوازه...