تو را افتد که با ما سر برآري

تو را افتد که با ما سر برآري شاعر : خاقاني کني افتادگان را خواستاري تو را افتد که با ما سر برآري بدين گفتن چه حاجت؟ خود درآري مکن فرمان دشمن سر درآور بها اينک، بياور هر چه داري بهاي بوسه جان خواهي و سهل است اگرچه لاغر افتاد اين شکاري به يک دل وقت را خرسند مي‌باش اگر خو واکني از خامکاري براي تو جهاني را بسوزم که گر خويت خبر دارد نياري نهان از خوي خود درساز با من اگر روزي حق ياران گزاري مکن حق‌هاي خاقاني فراموش ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تو را افتد که با ما سر برآري
تو را افتد که با ما سر برآري
تو را افتد که با ما سر برآري

شاعر : خاقاني

کني افتادگان را خواستاريتو را افتد که با ما سر برآري
بدين گفتن چه حاجت؟ خود درآريمکن فرمان دشمن سر درآور
بها اينک، بياور هر چه داريبهاي بوسه جان خواهي و سهل است
اگرچه لاغر افتاد اين شکاريبه يک دل وقت را خرسند مي‌باش
اگر خو واکني از خامکاريبراي تو جهاني را بسوزم
که گر خويت خبر دارد نيارينهان از خوي خود درساز با من
اگر روزي حق ياران گزاريمکن حق‌هاي خاقاني فراموش


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط