صبح دمان دوش خضر بر درم آمد به تاب

صبح دمان دوش خضر بر درم آمد به تاب شاعر : خاقاني کرد به آواز نرم صبحک الله خطاب صبح دمان دوش خضر بر درم آمد به تاب هم چو ستاره به صبح خانه گرفت اضطراب از قدمش چون فلک رقص کنان شد زمين يافته پيرانه سر رونق فصل شباب پيک جهان رو چو چرخ، پير جوان‌وش چو صبح روح مثاله نويس نوح خليفه کتاب علم چهل صبح را مکتبي آراسته شيبت مويش به صبح برف نماي از سداب نکهت و جوشش ز عشق مشک فشان از فقاع عشق ببسته گرو فقر کشيده جناب ديد مرا مست صبح با دلم از هر...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
صبح دمان دوش خضر بر درم آمد به تاب
صبح دمان دوش خضر بر درم آمد به تاب
صبح دمان دوش خضر بر درم آمد به تاب

شاعر : خاقاني

کرد به آواز نرم صبحک الله خطابصبح دمان دوش خضر بر درم آمد به تاب
هم چو ستاره به صبح خانه گرفت اضطراباز قدمش چون فلک رقص کنان شد زمين
يافته پيرانه سر رونق فصل شبابپيک جهان رو چو چرخ، پير جوان‌وش چو صبح
روح مثاله نويس نوح خليفه کتابعلم چهل صبح را مکتبي آراسته
شيبت مويش به صبح برف نماي از سدابنکهت و جوشش ز عشق مشک فشان از فقاع
عشق ببسته گرو فقر کشيده جنابديد مرا مست صبح با دلم از هر دو کون
سقف فلک را به صبح کرد خراب و يبابآبله‌ي سينه ديد زلزله‌ي آه من
حضرت خاقان شناس مقصد حسن المبگفت دميده است صبح منشين خاقانيا
کرد در اين سبز طشت خايه‌ي زرين عزابزاده‌ي خاطر بيار کز دل شب زاد صبح
يافته هر صبح دم دانه‌ي اهل ثوابخاطر تو مرغ وار هست به پرواز عقل
تحفه‌ي نوروز ساز پيش شه کاميابخيز به شمشير صبح سر ببر اين مرغ را
کاغذ شامي است صبح خامه‌ي مصري شهابشاه عراقين طراز کز پي توقيع او


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.