اي لب و زلفين تو مهره و افعي بهم شاعر : خاقاني افعي تو دام ديو مهرهي تو مهر جم اي لب و زلفين تو مهره و افعي بهم در يمني جزع تو حجرهي هندي صنم در ختني روي تو حجلهي زنگي عروس تا به خدائي شود عيسي تو متهم مريم آبستن است لعل تو از بوسه باش هرچه ز جان هست بيش با لبت از نيست کم اي دو لبت نيست هست، هست مرا کرده نيست نار نهام برمجوش، مار نهام در مرم خاک توام سايهوار سايه ز من در مدزد عمر زيان کردهاي از تو شود محتشم خود چه زيانت بود گر...