اي در دل سودائيان، از غمزه غوغا داشته شاعر : خاقاني من کشتهي غوغائيان، دل مست سودا داشته اي در دل سودائيان، از غمزه غوغا داشته در آتش موسي لبت، باد مسيحا داشته جان خاک نعل مرکبت وز آب طوق غبغبت من خاک آن خاکم همين بوسي تمنا داشته دلهاي خونآلود بين، بر خاک راهت بوسه چين گوئي به ميدان درهمي، کو رخش تنها داشته گوئي به مجلس هردمي کو مست من، ها عالمي سگ را ز دم طوق است و من آن قد يکتا داشته هستم سگت اي چه ذقن زنجيرم آن مشکين رسن اي زهره را...