در کفم نيست آنچه مي‌بايد

در کفم نيست آنچه مي‌بايد شاعر : خاقاني در دلم نيست آنچه مي‌شايد در کفم نيست آنچه مي‌بايد دانم از صبر هيچ نگشايد هيچ در صبر دل نبندم از آنک برق او ديد هم نمي‌شايد غم‌گساري در ابر مي‌جويم گر کسي دامنم بپالايد صد جگر پاره بر زمين افتد ننشيند ز پاي و ناسايد تا من از دست درنيفتم، چرخ دوست دامن به من کي آلايد دامن از اشک مي‌کشم در خون مگر اين چرخ را بفرسايد سخت کوش است آه خاقاني
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
در کفم نيست آنچه مي‌بايد
در کفم نيست آنچه مي‌بايد
در کفم نيست آنچه مي‌بايد

شاعر : خاقاني

در دلم نيست آنچه مي‌شايددر کفم نيست آنچه مي‌بايد
دانم از صبر هيچ نگشايدهيچ در صبر دل نبندم از آنک
برق او ديد هم نمي‌شايدغم‌گساري در ابر مي‌جويم
گر کسي دامنم بپالايدصد جگر پاره بر زمين افتد
ننشيند ز پاي و ناسايدتا من از دست درنيفتم، چرخ
دوست دامن به من کي آلايددامن از اشک مي‌کشم در خون
مگر اين چرخ را بفرسايدسخت کوش است آه خاقاني


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط