تشنه‌ي دل به آب مي‌نرسد

تشنه‌ي دل به آب مي‌نرسد شاعر : خاقاني ديده جز بر سراب مي‌نرسد تشنه‌ي دل به آب مي‌نرسد چون بخواني جواب مي‌نرسد قصه‌ي درد من رسيد به تو کز تو رويم به آب مي‌نرسد روي چون آب کرده‌ام پر چين که مگس در عقاب مي‌نرسد نرسم در خيال تو چه عجب که خيالت به خواب مي‌نرسد کي وصالت رسد به بيداري ور رسد جز عذاب مي‌نرسد نرسد بوي راحتي به دلم جز مرا اين عقاب مي‌نرسد دوست را دشمني و دشمن دوست عوض يک خراب مي‌نرسد دل و عمرم خراب گشت و ز تو آن...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تشنه‌ي دل به آب مي‌نرسد
تشنه‌ي دل به آب مي‌نرسد
تشنه‌ي دل به آب مي‌نرسد

شاعر : خاقاني

ديده جز بر سراب مي‌نرسدتشنه‌ي دل به آب مي‌نرسد
چون بخواني جواب مي‌نرسدقصه‌ي درد من رسيد به تو
کز تو رويم به آب مي‌نرسدروي چون آب کرده‌ام پر چين
که مگس در عقاب مي‌نرسدنرسم در خيال تو چه عجب
که خيالت به خواب مي‌نرسدکي وصالت رسد به بيداري
ور رسد جز عذاب مي‌نرسدنرسد بوي راحتي به دلم
جز مرا اين عقاب مي‌نرسددوست را دشمني و دشمن دوست
عوض يک خراب مي‌نرسددل و عمرم خراب گشت و ز تو
آن خود از هيچ باب مي‌نرسدبرسد گوئي از پس وعده
که به هيچ آفتاب مي‌نرسدبرسد ميوه‌اي است در باغت
قسم جز زهر ناب مي‌نرسداز لب نوش تو به خاقاني


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.