مشو خاقانيا مغرور دولت

مشو خاقانيا مغرور دولت شاعر : خاقاني که دولت سايه‌ي ناپايدار است مشو خاقانيا مغرور دولت که ميدانش آتش و او ني‌سوار است به دولت هر که شد غره چنان دان که اين کم عمر آن اندک قرار است چو صبح است اول و چون گل به آخر مشو خرم که رنگ سوگوار است به رنگي کز خم نيلي فلک خاست که خود نيلش سراب عمر خوار است در آن منگر که نيل او سراب است که خاکستر ز آتش يادگار است بسا دولت که محنت زاده‌ي اوست که دي مه را نتيجه نوبهار است بسا محنت که دولت، آخر...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مشو خاقانيا مغرور دولت
مشو خاقانيا مغرور دولت
مشو خاقانيا مغرور دولت

شاعر : خاقاني

که دولت سايه‌ي ناپايدار استمشو خاقانيا مغرور دولت
که ميدانش آتش و او ني‌سوار استبه دولت هر که شد غره چنان دان
که اين کم عمر آن اندک قرار استچو صبح است اول و چون گل به آخر
مشو خرم که رنگ سوگوار استبه رنگي کز خم نيلي فلک خاست
که خود نيلش سراب عمر خوار استدر آن منگر که نيل او سراب است
که خاکستر ز آتش يادگار استبسا دولت که محنت زاده‌ي اوست
که دي مه را نتيجه نوبهار استبسا محنت که دولت، آخر اوست
به پايانش زوال روزگار استسر دولت غرور است و ميان لهو
ميانه مستي و آخر خمار استبه مي ماند که مي فسق است ز اول


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط