گنج عمري داشتي خاقانيا

گنج عمري داشتي خاقانيا شاعر : خاقاني کم کم از گنج تو گم شد آه آه گنج عمري داشتي خاقانيا شد سپيدي چهره‌ي سلوت سياه شد سياهي ديده‌ي دولت سپيد خواه درويش است، خواهي پادشاه...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
گنج عمري داشتي خاقانيا
گنج عمري داشتي خاقانيا
گنج عمري داشتي خاقانيا

شاعر : خاقاني

کم کم از گنج تو گم شد آه آهگنج عمري داشتي خاقانيا
شد سپيدي چهره‌ي سلوت سياهشد سياهي ديده‌ي دولت سپيد
خواه درويش است، خواهي پادشاهدر زيان عمر يکسانند خلق
تا شباني کز گيا دارد کلاهاز کيا درگير کز زر يافت تاج
بر همه يکسان درآيد شام‌گاهبامدادان روز چون سر برزند
هست مغبون اندر اين بازارگاههرکه را بي‌صرف کم شد نقد عمر
اينت چرخ تن گداز عمر کاهعمر کاهد تن گدازد دور چرخ
روزي از من بگذرد، روزي ز شاهجزوي از من کم شود، جزوي ز مير
عمر يکسان مي‌ستاند سال و ماهاز گدائي چون من و ميري چو تو
سيل طوفان را چه خرسنگ و چه کاهکام ثعبان را چه خرچنگ و چه مور
يک صفت باشد تر و خشک گياهآتش سوزان و داس تيز را
پنبه را ز آتش کجا باشد پناهشمع را از باد کي باشد امان؟
شاه مشغول است و من فارغ ز جاهشاه محجوب است و من آگه ز کار
بلکه من آگاهم او غافل ز راهبلکه من آزادم او در بند آز
بلي هر آينه روباه را دم است گواهدبير ما به صفت روبه است گوا دم او
بلي منظف مسجد بود دم روباههمه به سجده نظافت دهد مساجد را


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط