مائيم آن گداي که سلطان گداي ماست

مائيم آن گداي که سلطان گداي ماست شاعر : خواجوي کرماني ما زير دست مهر و فلک زير پاي ماست مائيم آن گداي که سلطان گداي ماست اقبال بنده‌ي در دولتسراي ماست تا بر در سراي شما سر نهاده‌ايم و کنون جهان ز گريه پر از هاي هاست ماست بودي بسيط خاک پر از هاي و هوي ما گوئي که دود سوخته‌ئي در قفاي ماست زين‌سان که در قفاي تو از غم بسوختيم سهلست اگر بقاي شما در فناي ماست تا کي زنيد تيغ جفا بر شکستگان هر چيز کان نه راي تو باشد نه راي ماست گر برکشي وگر بکشي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مائيم آن گداي که سلطان گداي ماست
مائيم آن گداي که سلطان گداي ماست
مائيم آن گداي که سلطان گداي ماست

شاعر : خواجوي کرماني

ما زير دست مهر و فلک زير پاي ماستمائيم آن گداي که سلطان گداي ماست
اقبال بنده‌ي در دولتسراي ماستتا بر در سراي شما سر نهاده‌ايم
و کنون جهان ز گريه پر از هاي هاست ماستبودي بسيط خاک پر از هاي و هوي ما
گوئي که دود سوخته‌ئي در قفاي ماستزين‌سان که در قفاي تو از غم بسوختيم
سهلست اگر بقاي شما در فناي ماستتا کي زنيد تيغ جفا بر شکستگان
هر چيز کان نه راي تو باشد نه راي ماستگر برکشي وگر بکشي راي راي تست
وان کو غريب گشت ز خويش آشناي ماستآن کاشناي تست غريبست در جهان
بنماي رخ که ديدن رويت بهاي ماستما را اگر تو مشترييي اين سعادتيست
شاهي کند گرش تو بگوئي گداي ماستخواجو که خاک پاي گدايان کوي تست


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط