خط عنبرينت سياهي خوشست | | رخ دلفروز تو ماهي خوشست |
ولي روز روي تو ماهي خوشست | | شب گيسويت هست سالي دراز |
که هندوستان جايگاهي خوشست | | از آن چين زلف تو شد جاي دل |
چرا گاه بيمار و گاهي خوشست | | اگر نيست ضعفي در آن چشم مست |
که روي تو پشت و پناهي خوشست | | از آن مه بروي تو آرد پناه |
ولي راستي را گناهي خوشست | | صبوحي گناهست در پاي سرو |
بزن مطرب اين ره که راهي خوشست | | اگر چه ره عقل و دين ميزني |
بنه پيش او رخ که شاهي خوشست | | گرت اسب بر سر دواند رواست |
که در چشم مستت نگاهي خوشست | | بچشم کرم سوي خواجو نگر |