برسر کوي عشق بازاريست شاعر : خواجوي کرماني که رخي همچو زر بديناريست برسر کوي عشق بازاريست زانکه قصاب کوچه دلداريست دل پرخون بسي بدست آيد بنگر اي خواجه کاين چه بازاريست نخرد هيچکس دلي بجوي رو بهر سو که آوري داريست برسر چار سوي خطهي عشق بر سر دوش عاشقان باريست سر که هست از براي پاي انداز بر سر هر رهي خريداريست يوسف مصر را بجان عزيز برمکش زانکه اوسيه کاريست زلف را گر سرت نهد بر پاي طره را بند نه که طراريست غمزه را پند ده که...