اينجا نماز زندهدلان جز نياز نيست
شاعر : خواجوي کرماني
وآنرا که در نياز نبيني نماز نيست | | اينجا نماز زندهدلان جز نياز نيست | کاين ره بپاي اهل طريقت دراز نيست | | مشتاق را بقطع منازل چه حاجتست | آنجا مقام کن که در کعبه باز نيست | | رهبانت ار بدير مغان راه ميدهد | چيزي بگو بسوز که حاجت بساز نيست | | گر زانکه راه سوختگان ميزني رواست | صياد صعوه جز نظر شاهباز نيست | | بازار قتل ما که چو نيکو نظر کني | جز نيستي بهيچ عطائي نياز نيست | | درديکشان جام فنا را ز بي نياز | کز سلطنت مراد دلش جز اياز نيست | | محمود را رسد که زند کوس سلطنت | عشق ار چه پيش اهل حقيقت مجاز نيست | | عشق مجاز در ره معني حقيقتست | خواجو متاب روي که حاجت بناز نيست | | آن يار نازنين اگرت تيغ ميزند | |