ورطهي پر خطر عشق ترا ساحل نيست شاعر : خواجوي کرماني راه پر آفت سوداي ترا منزل نيست ورطهي پر خطر عشق ترا ساحل نيست خونبهاي من دلسوخته بر قاتل نيست گر شوم کشته بدانيد که در مذهب عشق زانکه در عالم معني دو جهان حائل نيست نشود فرقت صوري سبب منع وصال کيست آنکو برخ سرو قدان مايل نيست ميل خوبان نه من بي سر و پا دارم و بس گرچه در کوي تو جز خون جگر سائل نيست هيچ سائل ز درت باز نگردد محروم آيتي نيست که در شان رخت نازل نيست چه دهم شرح جمال تو که...