اگر ترا غم امثال ما بود غم نيست شاعر : خواجوي کرماني که درد را چو اميد دوا بود غم نيست اگر ترا غم امثال ما بود غم نيست ولي چو روي مرض در شفا بود غم نيست دوا پذير نباشد مريض علت شوق اگر چنانکه مجال شنا بود غم نيست کنون که کشتي ما در ميان موج افتاد بجاي جامه صوف ار صفا بود غم نيست صفا ز بادهي صافي طلب که صوفي را وگر ترا غم کار گدا بود غم نيست براستان که گدايان آستان توايم چو همدم تو مي جانفزا بود غم نيست غمت چو ساغر اگر خون دل بجوش آرد...