مشنو که مرا با لب لعلت هوسي نيست

مشنو که مرا با لب لعلت هوسي نيست شاعر : خواجوي کرماني کاندر شکرستان شکري بي مگسي نيست مشنو که مرا با لب لعلت هوسي نيست کانرا که غم عشق کسي نيست کسي نيست کس نيست که در دل غم عشق تو ندارد کز عمر کنون حاصل ما جز نفسي نيست باز آي که با هم نفسي خوش بنشينيم کامروز کسي نيست که صاحب هوسي نيست تنها نه مرا با رخ و زلفت هوسي هست ليکن چه توان کرد که فرياد رسي نيست شب نيست که فرياد بگردون نرسانم هر بلبل دلسوخته کاندر قفسي نيست برطرف چمن ناله‌اش آن...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مشنو که مرا با لب لعلت هوسي نيست
مشنو که مرا با لب لعلت هوسي نيست
مشنو که مرا با لب لعلت هوسي نيست

شاعر : خواجوي کرماني

کاندر شکرستان شکري بي مگسي نيستمشنو که مرا با لب لعلت هوسي نيست
کانرا که غم عشق کسي نيست کسي نيستکس نيست که در دل غم عشق تو ندارد
کز عمر کنون حاصل ما جز نفسي نيستباز آي که با هم نفسي خوش بنشينيم
کامروز کسي نيست که صاحب هوسي نيستتنها نه مرا با رخ و زلفت هوسي هست
ليکن چه توان کرد که فرياد رسي نيستشب نيست که فرياد بگردون نرسانم
هر بلبل دلسوخته کاندر قفسي نيستبرطرف چمن ناله‌اش آن سوز ندارد
در وادي هجران تو بانگ جرسي نيستاز قافله‌ي عشق به جز ناله‌ي خواجو


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.