دامن گل نبرد هر که ز خار انديشد شاعر : خواجوي کرماني مهره حاصل نکند هر که ز مار انديشد دامن گل نبرد هر که ز خار انديشد نخورد باده هرآنکو ز خمار انديشد در نيارد بکف آنکس که ز دريا ترسد نقش ديوار بود کو ز نگار انديشد هر کرا نقش نگارنده مصور گردد ياري آنست که يار از غم يار انديشد تو چه ياري که نداري غم و انديشهي يار من بيچاره که ام چارهي کار انديشد در چنين وقت که از دست برون شد کارم اين خيالست که ديگر ز ديار انديشد هر که سر در عقب يار...