گر يار يار باشدت اي يار غم مخور شاعر : خواجوي کرماني گنجت چو دست ميدهد از مار غم مخور گر يار يار باشدت اي يار غم مخور اندک بنوش باده و بسيار غم مخور بر مقتضاي قول حکيمان روزگار گر رهن شد بخانهي خمار غم مخور دستار صوفيانه و دلق مرقعت اقرار کن برندي و زانکار غم مخور کارت چو شد ز دست و تو انکار ميکني چون گل بدست باشدت از خار غم مخور چون دوست در نظر بود از دشمنت چه غم چون يار حاضرست ز اغيار غم مخور با طلعت حبيب چه انديشه از رقيب ور...