باغبان گو برو باد مپيما کز گل شاعر : خواجوي کرماني بدم سرد سحر باز نيايد بلبل باغبان گو برو باد مپيما کز گل از کف سرو قدي گلرخ مشکين کاکل جبدا بادهي گلرنگ به هنگام صبوح بجز از باد بهاري به در خرگهي گل در بهاران که رساند خبر کبک دري دشت پر زمزمه و طرف چمن پرغلغل بنگر از نالهي شبگير من و نغمهي مرغ از چه برگردن قمري بود از غاليه غل گر صبا سلسله برآب نهد فصل ربيع بلبلان بي گل و مستان صبوحي بي مل باد نوروز چو برخاست نيارند نشست زندش...