پرده ابر سياه از مه تابان بگشاي شاعر : خواجوي کرماني روز را از شکن طرهي شبگون بنماي پرده ابر سياه از مه تابان بگشاي سنبل غاليه سا بر گل خود روي مساي کاکل مشک فشان برمه شب پوش مپوش گوي خورشيد بدان زلف چو چوگان برباي سپه شام بدان هندوي مشکين بشکن گردد از مهر تو چون ماه نو انگشت نماي هر که در ابروي چون ماه نوت دارد چشم پيش سلطان که دهد عرض تمناي گداي حال من با تو کسي نيست که تقرير کند جاي آن هست که بر چشم منش باشد جاي سرو را برلب هر چشمه...