خوشا وقتي که از بستانسرائي شاعر : خواجوي کرماني برآيد نغمهي دستانسرائي خوشا وقتي که از بستانسرائي نباشد بي مي صافي صفائي بده ساقي که صوفي را درين راه به از مستي نيابي کيميائي اگر زر ميزني در ملک معني کند با ديدهي ما ماجرائي سحاب از بي حيائي بين که هر دم بدرويشي رسد بانگ نوائي چه باشد گر ز عشرتگاه سلطان نبينم بيريائي بوريائي درين آرامگه چندانکه بينم نيابم اصل او را بيخطائي و گر خود نافهي مشک تتارست نيرزد گرد نعلين گدائي ...