خوشا وقتي که از بستانسرائي

خوشا وقتي که از بستانسرائي شاعر : خواجوي کرماني برآيد نغمه‌ي دستانسرائي خوشا وقتي که از بستانسرائي نباشد بي مي صافي صفائي بده ساقي که صوفي را درين راه به از مستي نيابي کيميائي اگر زر مي‌زني در ملک معني کند با ديده‌ي ما ماجرائي سحاب از بي حيائي بين که هر دم بدرويشي رسد بانگ نوائي چه باشد گر ز عشرتگاه سلطان نبينم بيريائي بوريائي درين آرامگه چندانکه بينم نيابم اصل او را بي‌خطائي و گر خود نافه‌ي مشک تتارست نيرزد گرد نعلين گدائي ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خوشا وقتي که از بستانسرائي
خوشا وقتي که از بستانسرائي
خوشا وقتي که از بستانسرائي

شاعر : خواجوي کرماني

برآيد نغمه‌ي دستانسرائيخوشا وقتي که از بستانسرائي
نباشد بي مي صافي صفائيبده ساقي که صوفي را درين راه
به از مستي نيابي کيميائياگر زر مي‌زني در ملک معني
کند با ديده‌ي ما ماجرائيسحاب از بي حيائي بين که هر دم
بدرويشي رسد بانگ نوائيچه باشد گر ز عشرتگاه سلطان
نبينم بيريائي بوريائيدرين آرامگه چندانکه بينم
نيابم اصل او را بي‌خطائيو گر خود نافه‌ي مشک تتارست
نيرزد گرد نعلين گدائيسرير کيقباد و تاج کسري
ببايد زد بسختي دست و پائياگر خواهي که خود را بر سر آري
که نشنيدند آواز درائيدرين وادي فرو رفتند بسيار
که گيرد دست خواجو آشنائيندارم چشم در درياي اندوه


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما