از لب شيرين چون شکر نبات آوردهئي
از لب شيرين چون شکر نبات آوردهئي
شاعر : خواجوي کرماني
وز حبش بر خسرو خاور برات آوردهئي از لب شيرين چون شکر نبات آوردهئي از پي نسخ بتان سومنات آوردهئي بت پرستانرا محقق شد که اين خط غبار يا خطي در شکرستان بر نبات آوردهئي مهر ورزانرا تب محرق بشکر بستهئي نسخهي کلي قانون نجات آوردهئي خستگان ضربت تسليم را بهر شفا زانکه سوداي لب آب حيات آوردهئي اي خط سبز نگارين خضر وقتي گوئيا چشمهي نيل از حسد در چشم لات آوردهئي تا کشيدي نيل بر ماه از پي داغ صبوح گويدم در دجله نهري از فرات آوردهاي چون روانم بيند از دل ديده را در موج خون لطف کن گر هيچم از بهر زکوة آوردهئي زاندهان گر کام جان تنگدستان ميدهي گفت خواجو باز با ما ترهات آوردهئي دوش ميگفتم حديث تيره شب با طرههات