عهد کرديم که بي دوست به صحرا نرويم شاعر : سعدي بي تماشاگه رويش به تماشا نرويم عهد کرديم که بي دوست به صحرا نرويم تا مهيا نبود عيش مهنا نرويم بوستان خانه عيشست و چمن کوي نشاط ما که بر سفره خاصيم به يغما نرويم ديگران با همه کس دست در آغوش کنند ور تحمل نکند زحمت ما تا نرويم نتوان رفت مگر در نظر يار عزيز به اميدش بنشينيم و به درها نرويم گر به خواري ز در خويش براند ما را به تظلم به در خانه اعدا نرويم گر به شمشير احبا تن ما پاره کنند که...