جانا به يک کرشمه دل و جان همي بري

جانا به يک کرشمه دل و جان همي بري شاعر : سيف فرغاني دردم همي فزايي و درمان همي‌بري جانا به يک کرشمه دل و جان همي بري دشوار مي‌نمايي و آسان همي بري روي چو ماه خويش و دل و جان عاشقان دزديده مي‌درآيي و پنهان همي بري اندر حريم سينه‌ي مردم به قصد دل گه گوي دل به زلف چو چوگان همي بري گه قصد جان به نرگس جادو همي کني تو آب هر دو ز آن لب و دندان همي‌بري چون آب و آتشند در و لعل در سخن شاهي برخ تو هر ندبي ز آن همي بري خوبان پياده‌اند و ازيشان برين...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جانا به يک کرشمه دل و جان همي بري
جانا به يک کرشمه دل و جان همي بري
جانا به يک کرشمه دل و جان همي بري

شاعر : سيف فرغاني

دردم همي فزايي و درمان همي‌بريجانا به يک کرشمه دل و جان همي بري
دشوار مي‌نمايي و آسان همي بريروي چو ماه خويش و دل و جان عاشقان
دزديده مي‌درآيي و پنهان همي برياندر حريم سينه‌ي مردم به قصد دل
گه گوي دل به زلف چو چوگان همي بريگه قصد جان به نرگس جادو همي کني
تو آب هر دو ز آن لب و دندان همي‌بريچون آب و آتشند در و لعل در سخن
شاهي برخ تو هر ندبي ز آن همي بريخوبان پياده‌اند و ازيشان برين بساط
گفتا مرا به ديدن ايشان همي بري؟با چشم و غمزه‌ي تو دلم دوش ميل داشت
ديوانه را بديدن مستان همي بري!عقلم به طعنه گفت که هرگز کس اين کند؟
خرما به بصره زيره به کرمان همي بري!دل جان به تحفه پيش تو مي‌برد سيف گفت


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط