اي صبا گر سوي تبريز افتدت روزي گذر

اي صبا گر سوي تبريز افتدت روزي گذر شاعر : سيف فرغاني سوي درگاه شه عادل رسان از ما خبر اي صبا گر سوي تبريز افتدت روزي گذر کاي همه ايام تو ميمون‌تر از روز ظفر پادشاه وقت غازان را اگر بيني بگو ملک سلطانان نديده چون تو شاهي دادگر اصل چنگزخان نزاده چون تو فرعي پاک دين نيکويي در صورت تو همچو نور اندر قمر مردمي در سيرت تو همچو گوهر در صدف هم به اصلي پادشاه و هم به عدلي نامور هم به تيغي ملک دار و هم به ملکي کامران ملک چشم است و تويي بايسته در وي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اي صبا گر سوي تبريز افتدت روزي گذر
اي صبا گر سوي تبريز افتدت روزي گذر
اي صبا گر سوي تبريز افتدت روزي گذر

شاعر : سيف فرغاني

سوي درگاه شه عادل رسان از ما خبراي صبا گر سوي تبريز افتدت روزي گذر
کاي همه ايام تو ميمون‌تر از روز ظفرپادشاه وقت غازان را اگر بيني بگو
ملک سلطانان نديده چون تو شاهي دادگراصل چنگزخان نزاده چون تو فرعي پاک دين
نيکويي در صورت تو همچو نور اندر قمرمردمي در سيرت تو همچو گوهر در صدف
هم به اصلي پادشاه و هم به عدلي نامورهم به تيغي ملک دار و هم به ملکي کامران
ملک چشم است و تويي بايسته در وي چون بصرملک روي است و تويي شايسته بر وي همچو چشم
گر بگيرد کبک را شاهين عدلت زير پرباز را کوته شود از بال او منقار قهر
آهوي ماده بخسبد در کنار شير نرآمن از چنگال گرگ اندر ميان بيشه‌ها
وي معالي جمع در تو چون معاني در صوراي مناصب از تو عالي چون مراتب از علوم
وي به شادي مشتغل، انده گنان را غم بخوراي به دولت مفتخر، محنت کشان را دست گير
هم به چشم لطف کن در روي کار ما نظرهم به دست عدل گردان پشت حال ما قوي
ظلم حجاج است اندر روم ني عدل عمرکاندرين ايام اي خاقان کسري معدلت
اندرين کشور نمانده از مسلماني اثرتو مسلمان گشته و از نامسلمان حاکمان
خانقه بي‌فرش و سقف و مدرسه بي‌بام و درعارفان بي‌جاي و جامه عالمان بي‌نان و آب
هم غذاي روح درويشان شده خون جگرهم شفاي جان مظلومان شده زهر اجل
لقمه مي‌خواهند چون سايل نگهبانان زرخرقه مي‌پوشند چون مسکين خداوندان مال
کشته خواهر را برادر خورده مادر را پسرقحط از آن سان گشته مستولي که بهر قوت روز
چون سگان گرسنه افتاده اندر يکدگرمردم تشنه جگر از زندگاني گشته سير
هيچ دلسوزي نباشد مرده را بر نوحه‌گرظالمان مرده دل و مظلومکان نوحه‌کنان
خون دل سر بر رگ جان مي‌زند چون نيشترظالمان خون ريز چون فصاد و زيشان خلق را
ظالمان خانه‌سوز و کافران پرده درهتک استار مسلمانان چنين تا کي کنند
يک جهان مظلوم را لب خشک ناني ديده‌تراز جفاي ظالمان و گرم و سرد روزگار
گر کسي خواهد که اندر مامني سازد مقراشکم گور است و پهلوي لحد بر پشت خاک
عدل غازان است ما را همچو مهدي منتظرچون نزول عيسي اندر عهد ما ناممکن است
در شود روزي چو در حلق صدف افتد مطرعدل تو درشان ما دولت بود درشان تو
کاين نماند پايدار آنگه که عمر آيد بسردست لطفي بر سر اين يک جهان بيچاره‌دار
و از براي بار حاجت نيست عيسي را به خراز براي مال حاجت نيست شاهان را به ظلم
آن نکرده نيک با کس جايش از حالش بترنام ظالم بد بود امروز و فردا حال او
اندر آن روزي که از فرزند بگريزد پدرچون مگس در شهد مظلوم اندر آويزد بدو
ذوالجلال آن روز قاضي باشد و زندان سقرمحکمه آن وقت محشر باشد و محضر ملک
وز شما بودند چندين پادشاهان پيشتربا شما بودند چندين ملک جويان همنشين
ملکشان ناگاه چون اعراب شد زير و زبرحرف گيراني که خط ظلمشان بودي روان
هست عقبي منزل و دنيا ره و ما رهگذرهر يکي مردند و جز حسرت نبردند از جهان
هر که او وقتي بميرد اين دمش مرده شمرتو بمان شادان و باقي زندگان را مرده دان
شب شمر هر گه که مظلومي بنالد در سحرروز دولت را اگر باشد هزاران آفتاب
ملک دنيا بي‌زوال و کار دولت بي‌غيربخت و دولت يافتي نيکي کن اي مقبل که نيست
اندر آن روزي که گويد آدمي اين المفرعدل کن امروز تا باشد مقر تو بهشت
وي جهانداري که از قارون به مالي بيشتر،اي شهنشاهي که افزوني ز افريدون به ملک
باد پند و شعر او در طبع پاکت کارگرسيف فرغاني نصيحت کرد و حالي بازگفت
خوش بود در کام اگر چه بي‌نمک باشد شکرسود دارد پند اگر چه اندرو تلخي بود
بيتها بحر معاني، لفظها گنج گهريادگير اين پند موزون را که اندر نظم اوست
اين قدر کافي که بسيار است در دنيا عبرچون تو مقبل پادشاهي را ز وعظ و زجر هست
از براي حق نعمت پند دادم اين قدرمن نيم شاعر که مدح کس کنم، مر شاه را
مدح و ذم کس نکردم از براي سيم و زرخير و شر کس نگفتم از هواي طبع و نفس
گاو از ما به که گردون را فرود آريم سرما که اندر پايگاه فقر دستي يافتيم
تا که از عقل و هوا آيد ز مردم خير و شر،تا گه خشم و رضا آيد ز مردم نيک و بد
باد شمشير تو پيش دوستان تو سپرهر کجا باشي ز بهر دفع تيغ دشمنان
قول و فعلت دلپذير و حل و عقدت معتبرهمچو آثار سلف اي پادشاهان را خلف


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط