خاکي به لب گور فشانديم و گذشتيم

خاکي به لب گور فشانديم و گذشتيم شاعر : صائب تبريزي ما مرکب ازين رخنه جهانديم و گذشتيم خاکي به لب گور فشانديم و گذشتيم در جيب صدف پاک فشانديم و گذشتيم چون ابر بهار آنچه ازين بحر گرفتيم آزار به موري نرسانديم و گذشتيم چون سايه‌ي مرغان هوا در سفر خاک ما نوبت خود را گذرانديم و گذشتيم گر قسمت ما باده، و گر خون جگر بود گلگون هوس را ندوانديم و گذشتيم کرديم عنانداري دل تا دم آخر خاري به دل کس نخلانديم و گذشتيم هر چند که در ديده‌ي ما خار شکستند...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خاکي به لب گور فشانديم و گذشتيم
خاکي به لب گور فشانديم و گذشتيم
خاکي به لب گور فشانديم و گذشتيم

شاعر : صائب تبريزي

ما مرکب ازين رخنه جهانديم و گذشتيمخاکي به لب گور فشانديم و گذشتيم
در جيب صدف پاک فشانديم و گذشتيمچون ابر بهار آنچه ازين بحر گرفتيم
آزار به موري نرسانديم و گذشتيمچون سايه‌ي مرغان هوا در سفر خاک
ما نوبت خود را گذرانديم و گذشتيمگر قسمت ما باده، و گر خون جگر بود
گلگون هوس را ندوانديم و گذشتيمکرديم عنانداري دل تا دم آخر
خاري به دل کس نخلانديم و گذشتيمهر چند که در ديده‌ي ما خار شکستند
دستي به دو عالم نفشانديم و گذشتيمفرياد که از کوتهي بازوي اقبال
تلخي به حريفان نچشانديم و گذشتيمصد تلخ چشيديم زهر بي مزه صائب


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.