گر درد طلب رهبر اين قافله بودي شاعر : صائب تبريزي کي پاي ترا پردهي خواب آبله بودي؟ گر درد طلب رهبر اين قافله بودي گر نالهي شبگير درين مرحله بودي زود اين ره خوابيده به انجام رسيدي بيداري اگر در همهي قافله بودي دل چاک نميگشت ز فرياد جرس را گر در خور اين باده مرا حوصله بودي از خون جگر کام کسي تلخ نگشتي با بلبل ما غنچه اگر يکدله بودي شيرازهي جمعيتش ازهم نگسستي اي واي درين قافله گر فاصله بودي چون آب روان ميگذرد عمر و تو غافل آشفته...