چو آفتاب رخت سايه بر جهان انداخت

چو آفتاب رخت سايه بر جهان انداخت شاعر : فخرالدين عراقي جهان کلاه ز شادي بر آسمان انداخت چو آفتاب رخت سايه بر جهان انداخت هزار فتنه و آشوب در جهان انداخت سپاه عشق تو از گوشه‌اي کمين بگشود ز ذوق، هر که دلي داشت، در ميان انداخت حديث حسن تو، هر جا که در ميان آمد مرا ز بهر چه آخر بر آستان انداخت؟ قبول تو همه کس را بر آشيان جا کرد بجاي خرقه به قوال جان توان انداخت چو در سماع عراقي حديث دوست شنيد
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چو آفتاب رخت سايه بر جهان انداخت
چو آفتاب رخت سايه بر جهان انداخت
چو آفتاب رخت سايه بر جهان انداخت

شاعر : فخرالدين عراقي

جهان کلاه ز شادي بر آسمان انداختچو آفتاب رخت سايه بر جهان انداخت
هزار فتنه و آشوب در جهان انداختسپاه عشق تو از گوشه‌اي کمين بگشود
ز ذوق، هر که دلي داشت، در ميان انداختحديث حسن تو، هر جا که در ميان آمد
مرا ز بهر چه آخر بر آستان انداخت؟قبول تو همه کس را بر آشيان جا کرد
بجاي خرقه به قوال جان توان انداختچو در سماع عراقي حديث دوست شنيد


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط