مرا از هر چه مي‌بينم رخ دلدار اولي‌تر

مرا از هر چه مي‌بينم رخ دلدار اولي‌تر شاعر : فخرالدين عراقي نظر چون مي‌کنم باري بدان رخسار اولي‌تر مرا از هر چه مي‌بينم رخ دلدار اولي‌تر تماشاي رخ دلدار از آن بسيار اولي‌تر تماشاي رخ خوبان خوش است، آري، ولي ما را چو عاشق مي‌شوم باري، بدان رخسار اولي‌تر بيا، اي چشم من، جان و جمال روي جانان بين ز زلفش هر چه بر بندم، مرا زنار اولي‌تر ز رويش هرچه بگشايم نقاب روي او اولي مرا، کاهل خراباتم، در خمار اولي‌تر کسي کاهل مناجات است او را کنج مسجد به ...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مرا از هر چه مي‌بينم رخ دلدار اولي‌تر
مرا از هر چه مي‌بينم رخ دلدار اولي‌تر
مرا از هر چه مي‌بينم رخ دلدار اولي‌تر

شاعر : فخرالدين عراقي

نظر چون مي‌کنم باري بدان رخسار اولي‌ترمرا از هر چه مي‌بينم رخ دلدار اولي‌تر
تماشاي رخ دلدار از آن بسيار اولي‌ترتماشاي رخ خوبان خوش است، آري، ولي ما را
چو عاشق مي‌شوم باري، بدان رخسار اولي‌تربيا، اي چشم من، جان و جمال روي جانان بين
ز زلفش هر چه بر بندم، مرا زنار اولي‌ترز رويش هرچه بگشايم نقاب روي او اولي
مرا، کاهل خراباتم، در خمار اولي‌ترکسي کاهل مناجات است او را کنج مسجد به
لبش با جان من در کار و من بي‌کار اولي‌ترفريب غمزه‌ي ساقي چو بستاند مرا از من
جهان از جرعه‌ي من مست و من هشيار اولي‌ترچو زان مي درکشم جامي، جهان را جرعه‌اي بخشم
چو ساغر مي‌کشم، باري، قلندروار اولي‌تربه يک ساغر در آشامم همه درياي مستي را
ازين رندي و قلاشي شوي بيزار اولي‌ترخرد گفتا: به پيران سر چه گردي گرد ميخانه؟
که عاشق در همه حالي چو من مي‌خوار اولي‌ترنهان از چشم خود ساقي مرا گفتا: فلان، مي خور
که اين جا يک خراباتي ز صد دين‌دار اولي‌ترعراقي را به خود بگذار و بي‌خود در خرابات آي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط