گر نظر کردم به روي ماه رخساري چه شد؟ شاعر : فخرالدين عراقي ور شدم مست از شراب عشق يکباري چه شد؟ گر نظر کردم به روي ماه رخساري چه شد؟ گر نبيند بلبل شوريده، گلزاري چه شد؟ روي او ديدم سر زلفش چرا آشفته گشت ؟ حال بيماري اگر پرسيد بيماري چه شد؟ چشم او با جان من گر گفته رازي، گو، بگوي عاشقم بر روي خوبان، عاشقم، آري چه شد؟ دشمنم با دوستان گويد: فلاني عاشق است وز چنان زلف ار ببستم نيز زناري چه شد؟ در سر سوداي عشق خوبرويان شد دلم گر به پيران سر شکستم...