اي آرزوي جان و دلم ز آرزوي تو

اي آرزوي جان و دلم ز آرزوي تو شاعر : فخرالدين عراقي بيمار گشته به نشود جز به بوي تو اي آرزوي جان و دلم ز آرزوي تو بنگر: چگونه مي‌تپد از آرزوي تو؟ باري، بپرس حال دل ناتوان من بنماي رخ، که جان بدهم پيش روي تو از آرزوي روي تو جانم به لب رسيد گر يافتي نسيم گلستان کوي تو حال دل ضعيف چنين زار کي شدي؟ در ره بماند و راه نياورد سوي تو در راه جست و جوي تو هر جانبي دويد چون بازمانده، گمشده در جست و جوي تو از لطف تو سزد که کنون دست گيريش ...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اي آرزوي جان و دلم ز آرزوي تو
اي آرزوي جان و دلم ز آرزوي تو
اي آرزوي جان و دلم ز آرزوي تو

شاعر : فخرالدين عراقي

بيمار گشته به نشود جز به بوي تواي آرزوي جان و دلم ز آرزوي تو
بنگر: چگونه مي‌تپد از آرزوي تو؟باري، بپرس حال دل ناتوان من
بنماي رخ، که جان بدهم پيش روي تواز آرزوي روي تو جانم به لب رسيد
گر يافتي نسيم گلستان کوي توحال دل ضعيف چنين زار کي شدي؟
در ره بماند و راه نياورد سوي تودر راه جست و جوي تو هر جانبي دويد
چون بازمانده، گمشده در جست و جوي تواز لطف تو سزد که کنون دست گيريش


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط