اي آرزوي جان و دلم ز آرزوي تو شاعر : فخرالدين عراقي بيمار گشته به نشود جز به بوي تو اي آرزوي جان و دلم ز آرزوي تو بنگر: چگونه ميتپد از آرزوي تو؟ باري، بپرس حال دل ناتوان من بنماي رخ، که جان بدهم پيش روي تو از آرزوي روي تو جانم به لب رسيد گر يافتي نسيم گلستان کوي تو حال دل ضعيف چنين زار کي شدي؟ در ره بماند و راه نياورد سوي تو در راه جست و جوي تو هر جانبي دويد چون بازمانده، گمشده در جست و جوي تو از لطف تو سزد که کنون دست گيريش ...