تو مرا خود مرده‌اي انگاشتي

تو مرا خود مرده‌اي انگاشتي شاعر : فخرالدين عراقي تا نيابم يک دم از محنت خلاص تو مرا خود مرده‌اي انگاشتي تا شبيخوني کني بر جان من صد بلا بر جان من بگماشتي من ندارم طاقت آزار تو صد علم از عاشقي افراشتي هان! عراقي، خون گري کاميد تو جنگ بگذار، آشتي کن، آشتي پيش ازينم خوشترک مي‌داشتي آن چنان نامد که مي‌پنداشتي باز بر خاکم چرا مي‌افگني؟ تا چه کردم؟ کز کفم بگذاشتي من هنوز از عشق جاني مي‌کنم چون ز خاک افتاده را برداشتي ...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تو مرا خود مرده‌اي انگاشتي
تو مرا خود مرده‌اي انگاشتي
تو مرا خود مرده‌اي انگاشتي

شاعر : فخرالدين عراقي

تا نيابم يک دم از محنت خلاصتو مرا خود مرده‌اي انگاشتي
تا شبيخوني کني بر جان منصد بلا بر جان من بگماشتي
من ندارم طاقت آزار توصد علم از عاشقي افراشتي
هان! عراقي، خون گري کاميد توجنگ بگذار، آشتي کن، آشتي
پيش ازينم خوشترک مي‌داشتيآن چنان نامد که مي‌پنداشتي
باز بر خاکم چرا مي‌افگني؟تا چه کردم؟ کز کفم بگذاشتي
من هنوز از عشق جاني مي‌کنمچون ز خاک افتاده را برداشتي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط