مرکب لنگ است و راه دور است شاعر : عطار دل را چکنم که ناصبور است مرکب لنگ است و راه دور است وين شيوه گرفتنم غرور است اين راه پريدنم خيال است هم باد بود که يار دور است صد قرن چو باد اگر بپويم بي او همه فسق يا فجور است با اين همه گر دمي برآرم آن دم که همي نه در حضور است داني تو که سر کافري چيست تيغت زند او که بس غيور است بي او نفسي مزن که ناگاه چه جاي خيال نار و نور است بگذر ز رجا و خوف کينجا ور هست نه ماتم و نه سور است جايي...